وقتی باران می بارد

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی!...

وقتی باران می بارد

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی!...

یک زندگی متفاوت

برخی از نوشته های این متن پژوهشگران بسیار شبیه به سخنان

مولایمان علی علیه السلام است

 

نکاتی  برای داشتن یک زندگی متفاوت، شکوهمند و پرانرژی

************
1. Take a 10-30 minute walk every day and while you walk, smile. It is the ultimate anti-depressant.

1- روزانه 10 تا 30 دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در این حین لبخند بزنید. این برترین داروی ضد افسردگی ست.

**********

2. Sit in silence for at least 10 minutes each day.

2- حداقل 10 دقیقه در روز با خود خلوت کنید.

**********

3. Buy a TiVo (DVR), tape your late night shows and get more sleep.

3- با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و خواب بیشتری کنید.

**********

4. When you wake up in the morning complete the following statement, "My purpose is to__________ _ today."

4- صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید: « امروز قصد دارم....»

**********

5. Live with the 3 E's -- Energy, Enthusiasm, Empathy, and the 3 F's--

Faith, Family, Friends.

5- با سه Eزندگی کنید؛ Energy(انرژی)، Enthusiasm(شوق)، Empathy(فهم و همدلی با دیگران)، و همینطور با سه Fیعنی Faith(ایمان)، Family (خانواده) و Friends(دوستان).

**********

6. Watch more G movies play more games with friends and read more books than you did in 2006.

6- امسال بیشتز از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

**********

7. Make time to practice meditation and prayer. They provide us with daily fuel for our busy lives.

7- زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید. اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.

**********

8. Spend more time with people over the age of 70 and under the age of six.

8- با افراد بالای 70 و زیر 6 سال اوقات بیشتری صرف کنید.

**********

9. Dream more while you are awake.

9- وقت بیداری بیشتر رویا ببینید.

**********

10. Eat more foods that grow on trees and plants and eat less foods that are manufactured in plants.

10- از غذاهایی که از گیاهان و درختان بار می آیند بیشتر مصرف کنید، و ازآنها که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر.

**********

11. Drink some green tea and plenty of water. Eat blueberries, seafood, broccoli, almonds & walnuts.

11- مقداری چای سبز و مقادیر بسیار فراوان تری آب بنوشید. ایدا اریزا (نوعی زغال اخته آبی رنگ)، غذاهای دریائی، گل کلم، بادام و گردو و خشکبار مصرف کنید.

**********

12. Try to make at least three people smile each day..

12- تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.

**********

13. Clear your clutter from your house, your car, your desk, and let new energy into your life.

13- از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.

**********

14. Don't waste your precious energy on gossip, energy vampires, issues of the past, negative thoughts or things you cannot control. Instead, invest your energy in the positive present moment.

14- انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا آنچه بدان کنترل ندارید هدر ندهید. در عوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت اکنون کنید.

**********

15. Realize that life is a school and you are here to learn, pass all your tests. Problems are simply part of the curriculum that appear and fade away like algebra class but the lessons you learn will last a lifetime.

15- این را فهم کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید، تا همه امتحانهایتان را بگذرانید. مشکلات تنها بخشی از این دوره آموزشی اند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از این کلاس فراگرفته می شود عمری با شما باقی خواهد ماند.

**********

16. Eat breakfast like a king, lunch like a prince and dinner like a college kid with a maxed out charge card.

16- صبحانه تان را چون یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش ته کشیده باشد.

**********

17. Smile and laugh more. It will keep the energy vampires away.

17- بیشتر لبخند بزنید و بیشتر بخندید. این هیولاهای انرژی خوار را ازتان دور نگه خواهد داشت.

**********

18. Life isn't fair, but it's still good..

18- زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست.

**********

19. Life is too short to waste time hating anyone.

19- زندگی کوتاه تر از آنیست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.

**********

20. Don't take yourself so seriously. No one else does.

20- خودتان را خیلی جدی نگیرید، دیگران هم اینکار را در مورد شما نمی کنند.

درس زندگی

آموخته ام ...... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ...... وقتی که عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا . شاد کردی .
آموخته ام ...... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .


آموخته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ...... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .


آموخته ام ...... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند .
آموخته ام ...... که پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ...... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ...... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام ...... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌ بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ...... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب کنم.
آموخته ام ...... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .


آموخته ام ...... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از شما خواسته می شود ،‌ و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .

آموخته ام ...... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی .

اصل قورباغه ای!

شاید داستان قورباغه و ظرف آب را شنیده باشید . این داستان مثال خوبی برای زوال تدریجی است . اگر یک قورباغه تیزهوش و شاد را بردارید و داخل یک ظرف آب جوش بیندازید قورباغه چه کار میکند ؟ بیرون می پرد ! در واقع قورباغه فورا به این نتیجه          می رسد که لذتی در کار نیست و باید برود . حالا اگر همان قورباغه یا یکی دیگر را بردارید و داخل یک ظرف آب سرد انداخته و ظرف را روی اجاق گذاشته و به آرامی حرارت دهید قورباغه چه کار می کند ؟ استراحت می کند و چند دقیقه بعد به خودش می گوید که ظاهراً آب گرم شده است . و تا چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده است . آیا اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شده اید نگران نمی شوید ؟ البته که می شوید ! سراسیمه به بیمارستان تلفن می زنید الو الو اورژانس ، کمک ، کمک ، من چاق شده ام ! اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ دهد و ماهی یک کیلو چاق شوید آیا باز هم همین عکس العمل را انجام می دهید ؟ نه ! با بی خیالی از کنارش می گذرید . برای کسانی که ورشکسته می شوند . اضافه وزن می آورند یا طلاق می گیرند ، این حوادث دفعتاً اتفاق نمی افتد یک ذره امروز یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار ! و آنها با تعجب می پرسند “ چرا این اتفاق افتاد ؟ “

نتیجه :

 زندگی به تدریج اتفاق می افتد . زندگی ماهیت انبارشوندگی دارد و هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می شود .    

 

http://www.fxacm.com

قاطعانه نه بگویید!

در شرایط بازیچه شدن ، قاطعانه پاسخ منفی بدهید . شرمنده نباشید، عذر خواهی نکنید ، قول ندهید ، فقط نه بگویید و تشکر کنید . در صورتی برای دیگران کاری انجام دهید که به خودتان لطمه وارد نشود . نه گفتن بی احترامی نیست بشرط اینکه محترمانه نه بگویید .اگر از نه محترمانه شما رنجیدند ، مشکل شخص مخاطب شماست . شخصی آزاد و رها باشید . مراقب باشید محیط و اطرافتان ، باعث بازیچه شدن شما نشود . نه گفتن یک استثناء دارد و آن فقط در مورد والدین است 

 

 

یکی از شکننده ترین رفتارها ، التماس است . التماس به هر شکلی که باشد شما را می شکند ، عزت نفس شما را می کاهد و روحتان را می آزارد . التماس شکوه زندگی را فرو می ریزد و تمنا را بی رنگ می کند . پس بسیار مراعات کنید و تا حد ممکن التماس نکنید . 

 

 http://www.fxacm.com

 

فراوان گوش کنید کمتر حرف بزنید!

سکوت ، حس اعتماد به نفس درونی را به دیگران القا می کند . سکوت ، هنگام بحث و جدلها یعنی به منش خود احترام می گذارید و خود را وارد موضوع نمی کنید . سکوت ، در سخن چینی یعنی آنکه شما حرمت کسی را در پشت سر از بین نمی برید چرا که به حرمت خود در غیاب خود علاقه مندید . هر چه سکوت روزانه شما بیشتر باشد ، شما عاقل تر ، فرزانه تر و حکیم تر هستید . حدیث داریم ،هرکس می خواهد از دانش و حکمت سرشار شود باید معده را گرسنه و زبان را خالی از کلام بدارد . سکوت خالی بودن از کلام است و دیگران را به تمامی شیفته شما می کند . کسانی که زیاد حرف می زنند ،اندیشه های غیر قابل دفاع هم بسیار می گویند که موجب واکنش دیگران و از بین رفتن حرمت خودشان می شود . البته لازم است بدانید گاهی اوقات سکوت ، نه تنها از اعتماد به نفس سرشار سرچشمه نمی گیرد . بلکه علت آن ، اصلا ضعف اعتماد به نفس و حتی به قول سعدی نشانه سبکی عقل : دو چیز طیره عقل است ، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی  

 خداوند به انسان دو گوش داده و یک زبان ،پس بیشتر باید به گوش بود . زیاد حرف نزنید ، مخصوصا زمانی که واقعا چیزی برای گفتن ندارید . سکوت بجا نشانه اعتماد به نفس است

 

 http://www.fxacm.com

 

 

تبسم

  • یک همسایه خوب همراهی است که از روی پرچین به تو لبخند می زند اما ازپرچین عبور نمی کند و وارد حریم تو نمی شود
     
  • اگر دوستی بدون لبخند دیدی ، شاید نوبت توست که لبخند بزنی.
     
  • یک تبسم از اعماق روح فوران می کند و در تمام جهان پخش می شود. با شادی تو جهانی شاد می شود.
     
  • به خاطرتبسم توست که زندگی ات زیبا می شود.  
  • خیلی مواقع ما قدرت لبخند را دست کم می گیریم. یک تبسم کوچک آنقدر قدرت دارد که می تواند زندگی فردی را زیرورو کند.  
  •  لبخند زبان عشق است.
     
  • انسان واقعی در هنگام برخورد با مشکلات می خندد و از طریق شاد بودن انرژی لازم برای مقابله با نگرانی را بدست می آورد و شجاعتی چند برابر پیدا می کند.
     
  • همه انسان های به یک زبان می خندند. 
  • بچه ها چهارصد بار در روز می خندند و بزرگترها پانزده بار، چرا؟

برای زیبا ماندن مراقب افکار خود باشید!

دستاوردهای جدید شاخه‌های نوین علم اعصاب و روان، ارتباط مستقیم و لحظه‌ای بین جسم و روح و ذهن انسان را به خوبی اثبات می‌کند. حتی اگر علم هم این ارتباط را ثابت نمی‌کرد، وجود یک حس‌گر غیرقابل انکار در دل همه آدم‌ها به تنهایی بهترین گواه ربط داشتن چهره و اندام اشخاص با افکار و باطن آنهاست.

ادامه مطلب ...

شنیدن صدای دل!

شنیدن صدای دل! 

 

 باران خوبی باریده بود و مردم دهکده شیوانا به شکرانه نعمت باران و حاصلخیزی مزارع عصر یک روز آفتابی در دشت مقابل مدرسه شیوانا جمع شدند و به شادی پرداختند. 

 تعدادی از شاگردان مدرسه شیوانا هم در کنار او به مردم پراکنده در دشت خیره شده بودند. 

 در گوشه‌ای دو زوج جوان کنار درختی نشسته بودند و آهسته با یکدیگر صحبت می‌کردند.  

آنقدر آهسته که فقط خودشان دوتایی صدای خود را می‌شنیدند. در گوشه‌ای دیگر دو زوج پیر روبه‌روی هم نشسته بودند و در سکوت به هم خیره شده و مشغول نوشیدن چای بودند.  

در دوردست نیز زن و شوهری میانسال با صدای بلند با یکدیگر گفت‌وگو می کردند و حتی بعضی اوقات صدایشان آنقدر بلند و لحن صحبتشان به حدی ناپسند بود که موجب آزار اطرافیان می‌شد. یکی از شاگردان از شیوانا پرسید: "آن دو نفر چرا با وجودی که فاصله بینشان کم است سر هم داد می‌زنند؟"  

 

شیوانا پاسخ داد: "وقتی دل‌های آدم‌ها از یکدیگر دور می‌شود آنها برای اینکه حرف خود را به دیگری ثابت کنند مجبورند عصبانی شوند و سر هم داد بزنند. هر چه دل‌ها از هم دورتر باشد و روابط بین انسان‌ها سردتر باشد میزان داد و فریاد آنها روی سر هم بیشتر و بلندتر است. 

 وقتی دل‌ها نزدیک هم باشد فقط با یک پچ‌پچ آهسته هم می‌توان هزاران جمله ناگفته را بیان کرد. درست مانند آن زوج جوان که کنار درخت با هم نجوا می‌کنند. 

 اما وقتی دل‌ها با یکدیگر یکی می‌شود و هر دو نفر سمت نگاهشان یکی می‌شود، همین که به هم نگاه کنند یک دنیا جمله و عبارت محبت‌آمیز رد و بدل می‌شود و هیچ‌کس هم خبردار نمی‌شود. درست مثل آن دو زوج پیر که در سکوت از کنار هم بودن لذت می‌برند. هر وقت دیدید دو نفر سر هم داد می‌زنند بدانید که دل‌هایشان از هم دور شده است و بین خودشان فاصله زیادی می‌بینند که مجبور شده‌اند به داد و فریاد متوسل شوند."  

 

برگرفته از مجله موفقیت

چگونه در زندگی تغییر ایجاد کنیم؟

فکر می‌کنید چطور می‌توانیم رفتار و زندگی مان را تغییر دهیم یا یک عادت بد را ترک کنیم؟
اگر می‌خواهید مشکلات‌تان را حل کنید، باید برای تغییر عادت‌ها و روش‌های فکر کردن، برخورد فعال داشته باشید. برای مثال، شما ممکن است بخواهید وزن‌تان را کاهش دهید و یا یک شغل بهتر پیدا کنید

و یا یک کار مشکلی را به انجام برسانید و یا درصدد تغییر روابط تان با سایر افراد باشید.
این مشکلات سخت و زیاد هستند. برای موفقیت در اجرای آنها می‌توانید از این روش کمک بگیرید که آنها را به هدف‌های کوچکتر تقسیم کنید. از اولین موردی که پیش می‌اید شروع کنید. بعد از آن، هدف‌های جدید را مورد توجه قرار دهید. شما نمی‌توانید لیست کاملی از همه هدفهایی که در حال تغییر هستند، تهیه کنید.
هر هدفی باید به روشنی تعریف شود. برای مثال اگر شما بخواهید وزن‌تان را کاهش دهید، ممکن است از اینجا شروع کنید که تصمیم بگیرید در این رابطه تمرین هایی را دنبال‌کنید.اما باید برای انجام این کار، برنامه شما به روشنی تعریف شده باشد.
بهتر است مشخص کنید که قصد دارید 30 دقیقه در روز پیاده‌روی کنید. شاید عاقلانه‌تر باشد که از خودتان انتظار بهترین برخورد در هر موردی را نداشته باشید. برای مثال شما می‌توانید تصمیم بگیرید که به جای 30 دقیقه در روز، در 3 روز هفته، حداقل 30 دقیقه پیاده‌روی داشته باشید. در این برنامه، امکان موفقیت بیشتری برای شما هست چون ممکن است هر روز نتوانید این کار را دنبال کنید.‌
اگر شما بخواهید به یک شانس و فرصت بزرگ دسترسی پیدا کنید، این عقیده خوبی است که آن را به یک سری هدف‌های کوچک تقسیم کنید که قدم به قدم به هدف نهایی‌تان نزدیک شوید. برای مثال، اگر خانه شما کثیف و بهم‌ریخته است و شما از انرژی لازم برخوردار نیستید که همه جای آن را فورا تمیز کنید، شما می‌توانید تصمیم بگیرید 30 دقیقه در روز به این کار بپردازید یا هر روز شنبه، یک اتاق را تمیز کنیدو سرانجام پس از چند هفته شما می‌توانید یک خانه تمیز و زیبا داشته باشید.
این تغییرات کوچک در روش‌های زندگی، آن هم در زمانی طولانی تر اغلب خیلی آسانتر از ایجاد تغییرات بزرگ فوری است.
برای مثال ممکن است تغییر کامل عادت‌های غذایی کار سختی به نظر برسد. اما اگر شما گام اول را بردارید، پس از چند گام، متوجه خواهید شد که خیلی بیش از آنچه در ابتدا فکر می‌کردید امکان آن هست به این تغییرات دست یابید.

همشهری آنلاین

چند نکته!!!!

تجربه بهترین درس است هرچه که حق التدریس ان گران باشد.

من خودم را محتاج نمی دانم ،زیرا طریقه قناعت را یاد گرفته ام.

کاری که در راه خدا باشد ، مزد خدای همراه دارد.

نبوغ را می توان به عبارت دیگر،پشتکارو بردباری و شکیبایی گفت.

اتلاف وقت،خودکشی واقعی است.

پرسش های ما افکار ما را می سازد.

پیروزی نصیب کسانی می شود که بیش از همه استقامت دارند.

برای تقویت اراده بهترین وقت ایام جوانی است.

وقت سعادت مند بودن امروز است نه فردا.

جدیت و پشتکار مقصد را نزدیکتر می کند.

راز موفقیت در ثبات قدم نهفته است.

راز موفقیت را در زندگی کسانی اموخته اند که در زندگی موفق شده اند.

امروز تصمیم بگیرید به جای ان که قربانی تغییر باشید ، استاد تغییر باشید.

اگر اراده کنید مشکلات در مقابل شما پوچ می شوند.

اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد،در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار.

با انگیزه زیستن یا بی مشکل زیستن!؟

باید به دو اصل مهم در زندگی توجه نمود :

1ـشما نوع نگاه و نگرش خود را نسبت به زندگی ، انتخاب می کنید که اگر چنین کنید تقریبا می توانید از هر شغلی لذت ببرید .

2ـاگر در زمینه مورد علاقه خود کارکنید شادتر خواهید زیست ، احتمال موفقیت تان بیشتر خواهد بود و احتمالا پول بیشتری بدست خواهید آورد . بنابراین من اول می گویم : تصمیم بگیرید به هر کاری که در حال حاضر مشغولید عشق بورزید و بعد می گویم :پیرو قلب خود باشید . آیا میان این دو تناقضی وجود دارد ؟ خیر . اولا در کوتاه مدت همه ما باید بهترین استفاده را از موقعیتها ببریم . مثلا اگر به پول نیاز داریم باید شغل فعلی خود را حفظ کنیم و در عین حال برای آینده برنامه ریزی کنیم . اما در دراز مدت تنها با انجام کار مورد علاقه است که می توانیم احساس رضایت خاطر پیدا کنیم . معمولا به نظر می رسد که شغل دیگران آسانتر ، جذابتر و پر درآمدتر از شغل ماست! پرستاران به شغل پزشکان ، اداری به فنی و همه به شغل مدیرانشان غبطه می خورند . اما در نهایت به این نتیجه می رسیم که در هیچ کاری ایده آلی وجود ندارد . چرا؟ جواب واضح است دیگران نمی توانند و یا نمی خواهند کاری را انجام دهند بنابراین به ماحقوق می دهند تا کار آنها را انجام دهیم اگر مشکلی برای حل کردن نبود که شغلی برای ما وجود نمی داشت .

اگر شغلتان را دوست نداری دو راه دارد:

یا نگرش خود را تغییر دهید یا شغلتان را . یکی از بزرگان مملکت گفته است در جامعه ما کسی که حاضر است مدیر شود یا عاشق است یا دیوانه . آیا بهتر نیست به جای جدا کردن کار از فراغت آنها را مجموعه زندگی بدانیم ؟ دوست داشتن یک شغل مثل عاشق شدن است عشق ممکن است در آغاز از احساسات تند و افراطی ریشه بگیرد اما در دراز مدت به تصمیم قاطعانه نیاز دارد.

نتیجه :

 انسان اگر عاشق کار و خدمت باشد زندگی را به دو بخش کار و فراغت تقسیم نمی کند . برچسب زدن بر ساعات زندگی باعث محدود شدن ما می شود . شما می توانید در زمان راه رفتن هم به فکر بهتر بودن کار و محیط آن باشید و از این افکار لذت ببرید . افراد عاشق دایم با معشوق خود هستند . پس بیایید عاشق کارمان باشیم.   

 

 

مجله موفقیتhttp://www.fxacm.com

۲۰عبارت انرژی بخش

۱.امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من است.قدرت کامیابی بخش خدا به یکایک

ثانیه هایامروزم برکت میدهد تا به عالیترین ثمرات نیکو برسم.

 

2.هر روز از هر جهت وضع من بهترو بهتر میشود.در جهانم همه چیز نیکوست.

 

3.من به هر کاری که دست بزنم موفق و پیروز میشوم.تمام عوامل موفقیت

درون من هست.

 

4.من خودم را همینگونه که هستم کاملا دوست دارم و هر لحظه بهترو بهتر میشوم.

 

5.من به فکر راههایی برای کمک به بهبود جهان هستم و آنها را اجرا میکنم.

 

ادامه مطلب ...

خواص صلوات فرستادن

خواص صلوات صلوات فرستادن بر حضرت محمد(ص) ((اللهم صلی علی محمد و آل محمد)):


روایتی از حضرت محمد(ص)در اعجاز صلوات فرستادن:


1. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:هر کس صلواتی بفرستد حق تعالی ثواب هفتاد شهید را به او میدهد و او را از گناهان بیرون میاورد مانند روزی که از مادر متولد شده است.


2. وقتی چیزی را فراموش کردید بر من صلوات بفرستید که موجب یاد آمدن آن چیز خواهد شد.


3.کسی که به پیامبر اکرم (ص)در هنگام نوشتن صلوات بفرستد(صلوات مکتوب)مادامی که نام حضرت درآن نوشته به چشم می خورد ملائکه برای او طلب رحمت و استغفار میکنند.


4. پیامبر اکرم (ص):از جبرئیل پرسیدم محبوب ترین اعمال کدام است؟پاسخ داد:صلوات و درود فرستادن بر شما ای محمد!و محبت علی ابن ابیطالب(ع).


5. صلوات بر من و اهل بیت من نفاق را از بین میبرد.

ادامه مطلب ...

شکر نعمت

امام جعفر صادق (ع) در میان عده ای از اصحاب نشسته اند که مردی نزدیک می آید : 

 - نیازمندم، کمکم کنید. فقیرم، بی چیزم کمکم کنید ... 

 امام (ع) از ظرف انگوری که در مقابلشان قرار دارد خوشه ای برمی دارند و به او میدهند.  

- انگور می خواهم چکار، پول بدهید! 

 حضرت انگور را درون ظرف برمیگردانند و می فرمایند : انشا الله خدا مشکلت را حل کند. 

 سائل می رود، ولی خیلی زود برمی گردد. 

 - عیبی ندارد، همان انگور را بدهید.  

حضرت این بار چیزی به او نمی دهد و همان دعا را برایش تکرار می کنند. 

 کمی بعد فقیر دیگری می آید؛ نیازمندم، کمکم کنید....  

امام صادق (ع) چند حبه انگور را که دردست دارند به او می دهند. 

 - سائل آنها را می گیرد و در حالی که به راه می افتد می گوید : الحمدالله. 

 امام که صدای او را می شنود می فرماید: کمی صبر کن. 

 سپس هر دو دست مبارکش را پر از انگور می کند و به او می دهد. 

 مرد فقیر انگور ها را می گیرد و می گوید : الحمدالله رب العالمین. 

 امام رو به یکی از همراهان خود کرده می گوید : چه قدر پول همراه داری؟ 

 می گوید : 20 سکه. 

 امام می فرماید : از سوی من همه را به این مرد بده.  

سائل سکه ها را می گیرد و باز می گوید الحمدالله رب العالمین. 

 امام (ع) که چیزی دیگری همراه ندارد، عبای خود را به فقیر می دهد. 

 مرد با خوشحالی می گوید : از شما ممنونم که مرا با لباس خود پوشاندید. 

 حضرت سکوت می کنند و مرد با خوشحالی از آنها دور می شود. 

 

 رسول اکرم (ص) می فرمایند : همسایه خوبی برای نعمت ها باشید و آن ها را آزرده و فراری نکنید. 

 بسیار کم اتفاق می افتد که نعمتی از دست کسی بگریزد و دوباره نزد او بازگردد.   

به راستی کسی که بجای استفاده درست از نعمت های سلامتی، عقل و عمر، این سرمایه ها را در کارهای بیهوده حدر می دهد، آیا جز سرافکندگی و خجالت، عاقبت دیگری خواهد داشت؟ 

 

 http://www.tebyan.net

درس های زندگی

موخته ام ...... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ...... وقتی که عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا . شاد کردی .
آموخته ام ...... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .


آموخته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ...... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .


آموخته ام ...... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند .
آموخته ام ...... که پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ...... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ...... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام ...... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌ بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ...... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب کنم.
آموخته ام ...... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .


آموخته ام ...... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از شما خواسته می شود ،‌ و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .

آموخته ام ...... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی . 

 

 

برگرفته از: http://www.iranshadi.com

۵سوال مفید!

آیا تمایل دارید، بهتر زندگی کنید؟ من مطمئن هستم که پاسخ شما مثبت است. اینکه خوب و خوش و مثبت زندگی کنید، یک آرزوی طبیعی است. ما خیلی تکنیک و رهنمود برای این کار بلد هستیم، اما گاهی اوقات زمان، انگیزه و قدرت نداریم. اما انتظار نداشته باشید که انگیزه از یک جایی سر بلند کند، زیرا که این انگیزه در درون شماست. پس هر روز در خود ایجاد انگیزه نمایید. با این 5 سئوال زیر می توانید به هدف خود برسید.  

هر روز وقتی بیدار می شوید، پاسخ این سئوالات را بنویسید، متوجه خواهید شد که چگونه زندگی شما تغییر می یابد.  

1- اگر بدانم امروز آخرین روز زندگی من می باشد، چگونه زندگی خواهم کرد؟ 

 راجع به زندگی خود مشتاق تر باشید!  

2- باید در زندگی خود شکر گذار چه چیزهایی باشیم؟ 

 قدردانی خود را نشان دهید.  

3- امروز با انجام چه کارهایی می توانم زندگی خود را پر معنا تر کنم؟ 

 زندگی خود را با ارزش تر کنید. 

 4- امروز چگونه می توانم شادی بیشتری را به زندگی خود اضافه کنم؟ 

 زندگی مملو از سرگرمی است!  

از هر لحظه آن لذت ببرید! 

 زندگی هرگز تکرار نمی شود!  

5- امروز چگونه می توانم به دیگران کمک کنم؟ 

 دلسوز باشید! 

 با دیگران صادقانه تر رفتار کنید.  

زمانی که چیزی به دیگران می بخشید، خوشحال تر خواهید بود. تمرین های بالا را هر روز انجام دهید و زندگی جدید، مثبت و زیبایی را برای خود ایجاد کنید  

 

 

برگرفته از: http://hilary.parsiblog.com

گران بهاترین ابزار شیطان

به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟ شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی‌ست آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟ شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است. هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم.. من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به کار برده‌ام. به همین دلیل این قدر کهنه است 

 

 

برگرفته از:   http://www.daraje1.com

حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله!

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.
در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.
در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.
در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.
در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است.
در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.
در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.
در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.

اهسته برانید!

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت زیاد از خیابان خلوتی می گذشت. 
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، پسرکی پاره آجری را به سمت آن مرد پرتاب کرد. 
پاره آجر به اتومبیل آن مرد برخورد کرد. مرد به سرعت توقف کرد و از اتومبیلش پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه سنگینی دیده است. 
به طرف پسرک رفت و او را مورد عتاب قرار داد. 
پسرک گریان و نالان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو جایی که برادر فلجش روی زمین افتاده بود جلب کند. 
پسرک با گریه گفت: آقا انجا خیابان خلوتی است. 
برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من چون توانایی بلند کردن او را ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم مجبور از پاره آجر استفاده کنم و مرد بسیار متأثر شد...
و هرگز در زندگی آنقدر با سرعت حرکت نکنید که دیگران برای جلب توجه شما، پاره آجر به سویتان پرت کنند.
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند.
اما بعضی از اوقات به او گوش نمی دهیم و با سرعت و همه تلاشمان به دنبال اهداف خود هستیم.
گهگاه برای جلب توجه ما خدا مجبور می شود پاره آجر به سمت ما پرتاب کند. 

 

 

برگرفته از http://jomlee.mihanblog.com

آرزوی کافی

اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم
هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردندو مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی برای تو میکنم." دختر جواب داد: " مامانزندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاجداشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم."
آنها همدیگر را بوسیدند و دختر رفت. مادر بطرف پنجره ای که من در کنارش نشسته بودم آمد. آنجا ایستاد و می توانستمببینم که می خواست و احتیاج داشت که گریه کند.

ادامه مطلب ...