وقتی باران می بارد

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی!...

وقتی باران می بارد

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی!...

گریه

گریه نمی‌کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورمو به هم می‌زنه
مرد برای هضم دلتنگیاش
گریه نمی‌کنه قدم می‌زنه
گریه نمی‌کنم نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیس نه اینکه شادم
یه اتفاق نصفه نیمه‌ام که
یهو میون زندگی افتادم
یه ماجرای تلخ ناگزیرم
یه کهکشونم ولی بی ستاره
یه قهوه که هر چی شکر بریزی
بازم همون تلخی ناب و داره
اگه یکی باشه منو بفهمه
براش غرورمو به هم می‌زنم
گریه که سهله زیر چتر شونه‌اش
تا آخر دنیا قدم می‌زنم
گریه نمی‌کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورمو به هم می‌زنه
مرد برای هضم دلتنگیاش
گریه نمی‌کنه قدم می‌زنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد