-
خوشبختی
جمعه 23 مردادماه سال 1388 21:31
دکتر شریعتی : لحظه هارامیگذراندیم تابه خوشبختی برسیم غافل ازاینکه خوشبختی درآن لحظه هابودکه گذراندیم .
-
خنده
جمعه 23 مردادماه سال 1388 21:30
چارلی چاپلین: وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن به تو نشان میده تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده
-
سخن بزرگان
جمعه 23 مردادماه سال 1388 21:29
شکسپیر: همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری
-
سخن بزرگان
جمعه 23 مردادماه سال 1388 21:29
ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدرآرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود .
-
حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله!
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 18:08
در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر میدانند، و گاهی اوقات پدران هم. در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایدهای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود. در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم میکند. در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ،...
-
دعا
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 14:07
برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد. :دکتر شریعتی
-
جملاتی از دکتر شریعتی
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 14:05
- خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد - دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند. -وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه میشود. -اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا...
-
چرا دعاهای ما مستجاب نمیشود؟
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 10:29
شخصی از امیرالمومنین علی(ع) سوال کرد که خداوند در قرآن می فرماید:"ادعونی استجب لکم".(مرا بخوانید،دعا کنید،تا دعایتان را مستجاب کنم). اما دعای ما مستجاب نمی شود؟!! حضرت فرمود علتش در هشت مورد است: 1)این که خدا را شناختید، ولی حقش را بجا نیاوردید، ازاین رو آن شناخت به درد شما نخورد. 2)به پیغمبر خدا ایمان...
-
من پیاده میشوم!!
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 17:56
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم :دکترشریعتی
-
دوست
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 11:49
هیچ وقت خودت را برای کسی شرح نده : کسی که تو را دوست داشته باشد ، نیازی به این کار ندارد ، و کسی که تو را دوست نداشته باشد ، آن را باور نخواهد کرد .
-
سخن بزرگان
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 11:44
راز هنگام دوستی را زمان دشمنی فاش کردن، دوری از انسانیت و شرف است و افشاگر را به تباهی می کشاند امام صادق علیه السلام
-
عشق و ازدواج
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 11:43
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟ استاد در جواب گفت: به گندمزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟ شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های...
-
چرا به دنیا اومدیم؟
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:51
هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که خداوند هنوز از بشر نا امید نشده است . رابیندرانات تاگور
-
زندگی تمام می شود
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:50
زندگی قصه ی پیرمردی یخ فروشیست که از او پرسیدند یخ هایت را چه کار کردی گفت نخریدند نفروختم تمام شد
-
راه من!!
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:49
نامم را پدرم انتخاب کرد ،نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم ، دیگر بس است ! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ......................(دکتر علی شریعتی )
-
فرق خوشبختی و موفقیت!!
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:43
موفقیت بدست آوردن چیزیست که دوست داری و خوشبختی دوست داشتن چیزیست که بدست آوردهای... منبع: http://jomlee.mihanblog.com
-
امید
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:39
اگه یه روزی توی یه راهی به یک دری رسیدی که یه قفل بزرگ بهش بود از باز کردنش نا امید نشو جون اگه قرارا بود باز نشه به جاش دیوار می ساختن .............
-
سخنان افراد ناشناس
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:36
بمانیم تا کاری کنیم ٬ نه کاری کنیم تا بمانیم . گاهی وقت ها فقط یک راه می ماند و آن هم یافتن راهی جدید است! به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن.
-
زندگی
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:32
روزی از روزها و شبی از شبها، خواهم افتاد و خواهم مُرد. اما می خواهم هر چه بیشتر بروم، تا هر چه دورتر بیفتم، تا هر چه دیرتر بیفتم . هر چه دیرتر و دورتر بمیرم. نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه، بیش از آنکه می توانستم بروم و بمانم، افتاده باشم و جان داده باشم ، همین. (دکتر علی شریعتی)
-
اهسته برانید!
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 22:26
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت زیاد از خیابان خلوتی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، پسرکی پاره آجری را به سمت آن مرد پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل آن مرد برخورد کرد. مرد به سرعت توقف کرد و از اتومبیلش پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه سنگینی دیده است. به طرف پسرک...
-
چگونه عقایدمان را تغییر دهیم؟
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 11:20
بزرگترین نقطه شکاف زندگی افراد زمانی است که باورهایشان را تغییر می دهند. احتمالاً از خودتان می پرسید چطور باید عقیده تان درمورد یک چیز را تغییر دهید؟ درست است؟ این جزء طبیعت انسان است که از چیزی که موجب ناراحتی و رنج او می شود اجتناب کند. پس یکی از موثرترین راه ها برای تغییر یک باور این است که مغزتان را با درد و رنج...
-
هربارکه می روی رسیده ای!
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 08:58
...پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه دور بود. سنگپشت (لاک پشت) تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید. پرندهای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل...
-
آرزوی کافی
یکشنبه 18 مردادماه سال 1388 21:14
اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردندو مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی برای تو میکنم." دختر جواب داد: " مامانزندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاجداشتم. من نیز...
-
خلقت زن
یکشنبه 18 مردادماه سال 1388 21:12
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت . فرشته ای ظاهرشد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟ خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟ او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکینباشد . باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینیباشند . باید بتواند با خوردن قهوه...
-
مهدی جان!
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 09:08
به روسیاهی مان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی و گنهکارند، قلبمان را ببین که هر روز، صبح و شام تو را میخوانند
-
انتظار
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 09:07
هنوزم انتظارم انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است همان مردی که آید جمعه روزی و این پایان خوب انتظار است
-
بیا مهدی شب هجران سحرکن!
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 09:06
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد بخوان دعای فرج را و نا امید مباش بهشت پاک اجابت هزار در دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است خدای را، شب یلدای غم سحر دارد بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال مسافر دل ما، نیت سفر دارد بخوان...
-
یامهدی ادرکنی!
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 22:17
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی............چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن..............خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم نه؛ ولی................................برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام.......................دوباره...
-
عصبانیت!
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 17:04
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل...
-
حالا که رفته ای!
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 14:09
حالا که رفتهای دوباره به همان جا میروم چه بی برگ و بار نگاهم میکنند درختهای گردو ، گیلاس ، خرمالو از کوچه باغ بیحرف به امامزاده شعیب میرسم کسی نیست گریه میکنم میمانم برمیگردم ***** حالا که رفتهای بیهوا و بی حوصله سر به بیابان میگذارم در دو راهی امامزاده داوود و سنگان توقف میکنم تکهای از ماه در دامنم...